به گزارش قدس آنلاین، پنجشنبه گذشته با شماری از دوستان، شبانه به طبیعت رفته بودیم، برای فرار از دود و دم شهر. برای ساعتی آسودن، چادر و کیسه خواب پناهمان شد.
وقتی پنج و نیم صبح فردا بیدار شدم هرچه میدیدم زیبایی و آرامش بود. آسمان تماشایی بود و صدای رودخانه موسیقی نابی بود که آدم را مسحور میکرد. رفتم تا کنارش قدمی بزنم و به آوازهای زلالش گوش بدهم. افسوس و صد افسوس در میان آن همه زیبایی و آرامش ناب، زبالههای سپرده شده به رودخانه باعث غمگینیام شد و این پرسش از ذهنم گذشت که چرا در مقابل این همه زیبایی و آرامشی که طبیعت به ما میدهد ناسپاسی میکنیم؟
به یاد جملهای از دوستی اهل طبیعت افتادم که میگفت ما مردم بیشتر از آن که فرهنگ برخورد با طبیعت و محیط زیست را یاد داشته باشیم، یاد گرفتهایم که به طبیعت برویم، همین و بس. به این دلیل است که وقتی عصر جمعهای از کنار رودخانهای بر میگردیم چیزی که از خودمان به یادگار میگذاریم، زبالههایی است که خواسته و ناخواسته در طبیعت رها میشوند! دوستم به نکته مهمی در برخورد با طبیعت اشاره کرد که متأسفانه کمتر به آن توجه شده است. اگر همان اندازه که رفتن به طبیعت و فرار از شهر و روزمرگیها برایمان مهم باشد، برخورد با طبیعت هم اهمیت داشت، آن وقت اوضاع حتماً به نفع طبیعت تغییر خواهد کرد. اما تا زمانی که تنها به رفتن به طبیعت فکر کنیم، رفتن ما حاصلی جز آزار رساندن به طبیعت نخواهد داشت؛ حتی در مواردی برای خودمان هم آسیب زا خواهد بود. مثال روشنش خانواده هایی هستند که همه رفتن به طبیعت آنها به این شکل است که کنار ماشین خود فرشی پهن کنند، جوجهای همراه با نوشابه بخورند و از جایشان هم تکان نخورند و البته مساعد بودن هوا و دورهم بودن را مناسب برای قلیان کشیدن تشخیص بدهند! یعنی روز تعطیلی که میتواند فرصتی باشد برای تعاملی سازنده با طبیعت به بهره کشی یک طرف تبدیل میشود و با من هم عقیده خواهید بود که در این رویارویی، آن که در نهایت آسیب میبیند ما هستیم چرا که مرگ طبیعت مرگ ما انسانها خواهد بود. باید در راه و رسم رفتن به طبیعت تجدید نظر کنیم. باید رسانههای ما به جای اینکه مشوق مردم برای رفتن به طبیعت باشند با آنها درباره شکل درست این رفتنها بحث و گفتوگو کنند و این حرکتی است که به شدت به آن نیازمندیم تا بیش از این به طبیعت آزاری ادامه ندهیم.
نظر شما